بهراد منبهراد من، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

♥بهراد بهترین هدیه ی خدا♥

سنوگرافی 4بعدی 5ماهگی نینیمون

                    سلام پسر قند عسلم   امروز مامانی بابائی دوباره رفتن پیش عکاس نینی ها تا یه عکس خوشگل از این ماهت داشته باشن تا وقتی دلشون واسه اون پسر قند عسلشون تنگ شد بهش نگاه کنن تا دلشون یه کوچولو آروم بگیره.. خلاصه ساعت ۹:۲۰ رفتیم گفتن که آقای دکتر ساعت ۱۱ میاد من و بابائی هم نوبت گرفتیم بعد رفتیم فروشگاه کپل پا تا سیسمونی های خوشگلش رو ببینیم و یه کمی از بهترین مارک های سیسمونی  اطلاعات بگیریم تا وقتی رفتیم تهران واسه خرید بدونیم چی می خوایم یه عروسک خوشگلم واسه پسریمون خریدیم. انقده خوشگل.........
5 آذر 1390

دل تنگی های مامانی

    سلام فرشته ی کوچولوی من سلام پسملی نازم            آخه تا کی باید انتظار بکشم مامانی دلم خیلی برات تنگ شده وقتی تنهام به خودم امید میدم که زیاد نمونده آخه هفته آینده هفته ۲۰ میشه یعنی مامانی ۲۰ هفته دیگه باید منتظر بمونه تا اون پسمل عسل خودش رو تو بغلش بگیره ووووووووووای...................اگه بدونی که چقدر شیرین .این که یه پسری به دنیا میارم که مال خودمه مال خود خودم از وجود من ................ آخه تو حاصل عشق منو بابا مجیدی عزیزم تازه من هر روز با پسملم حرف می زنم باهاش درد دل می کنم براش از آرزو هام میگم اونم تو شیکم م...
1 آذر 1390

سنوگرافی 4ماهگی و تعیین جنسیت نی نی

  سلام پسری من الهی مامانی فدای پسر خوشگلش بشه                                                                بلاخره جنسیت نی نی مون رو فهمیدیم عزیز دلم دیروز با بابائی رفتیم بابل دکتر خانم دکتر آزمایش ها رو دید گفت:خیلی عالیه بعد معاینه کرد گفت که نی نیت سالم سالم بعد فقط برام قرص آهن نوشت منم ازش پرسیدم که میتونه جنس...
14 آبان 1390

جواب آزمایش عسل مامان و بابا

سلام عشقم انقدر دلم برات تنگ شده که نگو آخه دیشب خوابت رو دیدم عزیز دلم. خواب دیدم یه پسر خوشگلی به دنیا آوردم تو بغلم گرفتم عاشقانه می بوسمش حمام می برمش لباسش رو عوض می کنم نازش می کنم انقدر تو خواب بهم خوش گذشت که وقتی بیدار شدم دلم می خواست کاش همش واقعیت بود . راستی گل مامان انقدر تو حس رفتم یادم رفت بگم دیروز جواب آزمایش رو گرفتم عزیز مامانی سالم سالم....... خیالم راحت شد خدا رو هزار مرتبه شکر کردم حالا واسه      شنبه کلی ذوق دارم چون پیش خانم دکتر زینال زاده نوبت دارم البته هر ماه میرم این هفته امکان داره معلوم شده باشه که نی نی ما (دخمل نازه یا پسری ناز)   بعدش عسلم رو می تون...
9 آبان 1390

اولین بار که مامانی و بابائی صدای قلبت رو شنیدن

                                                  به نام خدا                                          سلام خوشگل مامان دل مامان واست یه ذره شده گلم آخه ۴ ساعت بیش منو بابائی واسه اول...
26 مهر 1390

اولین دل نوشته ی مامانی و بابائی

    به نام خدا     سلام به نی نی خوشگلم                                                               امروز اولین روزیه که می خوایم برات بنویسیم می خوایم برات بگیم که ثانیه به ثانیه این لحظه ها رو منو بابات به یادتیم و به فکرتیم مامانی ما امروز برات یه وبلاگ ب...
25 مهر 1390

اولین روزی که فهمیدم تو وجود داری 5هفته

لالا، لالا، گل پونه، گدا اومد در خونه، نونش دادیم بدش اومد، خودش رفت و سگش اومد لالا، لالا، گلم باشی، تو درمون دلم باشی، بمونی مونسم باشی، بخوابی از سرم واشی لالا، لالا، گل خشخاش، بابات رفته خدا همراش، لالا، لالا، گل فندق، مامان اومد سر صندوق لالا، لالا، گل پسته، بابات رفته کمر بسته، لالا، لالا، گل زیره، چرا خوابت نمی گیره؟ که مادر قربونت میره ...... ...
25 شهريور 1390

ترجمه دعای عرفه از دکتر علی شریعتی

  ............ . .. خدایا! به که واگذارم می کنی؟ به سوی که می فرستی ام؟ به سوی آشنایان و نزدیکان؟تا از من ببرند و روی برگردانند. یا به سوی غریبان و غریبه گان تا گره در ابرو بیافکنند و مرا از خویش برانند؟ یا به سوی آنان که ضعف مرا می خواهند و خواری ام را طلب می کنند؟ ............ . .. من به سوی دیگران دست دراز کنم؟در حالی که خدای من تویی و تویی کارساز و زمامدار من. ............ .. .. ای توشه و توان سختی هایم! ای همدم تنهایی هایم! ای فریاد رس غم وغصه هایم! ای ولی نعمت هایم! ............ . ... ای پشت و پناهم در هجوم بی رحم مشکلات! ای مونس و مامن و یاورم در کنج عزلت و تنهایی ...
24 شهريور 1390

روزی که فهمیدم تو وجود داری...

سرت را میبری سمت خدا ! تا نهایت آسمان را نگاه میکنی ! نمیدانی  که او  از تو به او نزدیک تر است ! به او یی که هنوز هیچ نشده ، شده همه چیزت ! همه ی زندگی ات ! مادر شده ای ! مادر !   دوباره پاکت دیگری به دستت میدهند ! با شوق بازش میکنی ! مضطرب نیستی ! خوشحالی ! همسرت حواسش به رانندگی ست ! با اشتیاقی کودکانه عکس مبهم و سیاه و سفیدی را که ضمیمه شده به برگه ای سفید رنگ نشانش میدهی ! با خنده میگویی : نگا کن ، نگا کن ! عکس شو ببین ! چه خوشکله ! همسرت لبخند میزند ! بعد با صدای بلند میخوانی : حاملگی با یک جنین زنده ، دارای حرکات و ضربان قلب طبیعی ... رشد BPD , CRL , ..... سن حاملگی ....    ...
3 مرداد 1390

شیطونک مامان چه خوش تیپ شده

امروز شیطونکم تیپ جدید زده بود قربونش بشم خیلی بهش می اومد منم دوباره با دوربینم ظائر شدم و شروع کردم به عکس گرفتن طفلی بچم جیکش در نیومد و همین طور مات و مبهوت بهم زل زده بود   ایینجام حتما میگه بسه دیگه ای بابا ...................   ...
5 تير 1390